یزدفردا: درخواست شرکت ملی نفت برای عیدی به مدیران: «بانک مرکزی صد سکه به ما بدهد.»

راضیه حسینی: جریان مدیران و مملکت، چیزی شبیه به داستان مهریه و ازدواج است. ابتدا که می‌خواهند مدیر شوند، می‌گویند: «ما فقط برای خدمت خالصانه آمده‌ایم و جز این هیچ نظر دیگری نداریم.» برخی حتی تلاش می‌کنند مانند مردم عادی از وسایل نقلیۀ عمومی هم استفاده کنند، تا مردم احساس کنند مدیر از خودشان است. این حالت می‌شود شبیه به زمانی که در مراسم خواستگاری می‌گویند «مهریه را کی داده کی گرفته.»

اما کمی که می‌گذرد، برخی مدیران حق خود می‌دانند که هر چه می‌توانند از کشور و مملکت طلب کنند. از خودروی شاسی‌بلند تا امکانات رفاهی و سکه و پول و… این حالت برابر با زمانی است که بعد از ازدواج مشخص می‌شود اتفاقاً مهریه را خیلی‌ها داده و خیلی‌ها گرفته‌اند! راه گریزی هم از آن نیست. دیگر مملکت می‌ماند و مدیری که اصلاً خیال کوتاه‌آمدن ندارد. مدیری که تا آخر مهریۀ نانوشته‌اش را می‌خواهد بگیرد.

البته این دو موضوع در مواردی متفاوتند. به‌عنوان‌مثال مهریۀ عروس مقدار مشخصی است و دیگر بیش از آن نمی‌تواند طلب کند. یا برخی بعد از گرفتن مهریه، جدا می‌شوند و می‌روند، اما در مورد مدیران موضوع متفاوت است. مهریه هیچ‌گاه تمام نمی‌شود، مگر این‌که مدیر تصمیم بگیرد دیگر چیزی نخواهد! مدیر هرگز از میز و مسئولیت خود جدا نمی‌شود، مگر این‌که میز بهتری به او پیشنهاد شود. در واقع پیوند مدیر با میز و مملکت را در آسمان‌ها می‌بندند. آسمانی آن‌قدر دور که دیگر دست کسی به پیوند مورد نظر نرسد. حدس می‌زنیم جایی بین آسمان پنجم تا هفتم این اتفاق رخ بدهد!

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا